مقاله ای درمورد روانشناسی عشق
آیا تاکنون هیچ شیئی راعاشقانه نگریسته ای؟ شاید بگویی آری، چراکه نمیدانی نگریستن عاشقانه به یک شیء یعنی چه. شایدباشهوت به اشیاء نگاه کرده باشی؛ اما این چیزدیگری است وعاشقانه نگریستن نقطه مقابل آنست...سعی کن تفاوت رادرک کنی. چهره ای قشنگ، بدنی زیبا، توبه آن نگاه میکنی واحساس میکنی که عاشقانه به آن مینگری. ولی چرابه آن نگاه میکنی؟ آیا مایلی ازآن چیزی بدست آوری؟ این شهوت است وعشق نیست. آن هنگام توفکرمیکنی چگونه ازآن بدن یاهرچیز دیگری استفاده ببری؛چگونه آنرا تصاحب کنی؛چگونه ازآن وسیله ای بسازی برای خوشبختی خودت.
شهوت یعنی: چگونه ازچیزی برای خوشبختی خودت استفاده کنی وعشق یعنی خوشبختی اصلا وابدامطرح نیست. درواقع شهوت یعنی چگونه چیزی رابدست آوری وعشق یعنی چگونه چیزی راببخشی. ایندودرست نقطه مقابل هم هستند. اگرچهره ای زیباببینی، احساس بی درنگت این خواهدبود که چگونه میتوانی آن راخوشحال کنی. دراینجا خودت اهمیت نداری بلکه مهم دیگری است. درشهوت تودیگری رافدامیکنی؛درعشق خودرا فدامیکنی. عشق تسلیم است وشهوت یک تهاجم. آنچه بگویی بی معنی است: توحتی درشهوت هم ازعشق سخن میگویی. زبان آنچنان پرمعنانیست،پس فریب مخور! به درون بنگر؛ آنگاه خواهی فهمید حتی یکبار به چیزی یاکسی عاشقانه نگاه نکرده ای. هرگاه عاشقانه به چیزی نگاه کنی آن چیزیک شخص میشود وهرگاه بصورت شهوانی(
وقتی عاشقانه مینگری چه باید بکنی؟ اولین چیز:خودت رافراموش کن. به یک گل نگاه کن وخودت راکاملا فراموش کن. بگذارگل باشد؛ خودت کاملا غایب باش. گل رااحساس کن؛ آنگاه عشق عمیقی ازآگاهی تو بسمت گل روانه میشود. مهم نیست که حتما بتوانی کاری بکنی؛ این دردعمیق که تو چه میتوانی بکنی؛همین بامعناست. بگذاراین فکردرتمام وجودت طنین افکند...بگذارتمام تارپود ذهن وبدنت آنرا احساس کند. توبه وجد می آیی وآن گل تبدیل به یک شخص میشود.
اگردریک رابطه عاشقانه باشی، نمیتوانی به موضوع دیگری بپردازی. اگرکسی رادرمیان این جمع دوست بداری، آنگاه تمام جمع رافراموش میکنی. تنها یک چهره باقی میماند. درواقع توکس دیگری رانمیبینی، بلکه فقط یکی رامیبینی. بقیه انجا هستند اما خارج ازآگاهی توقراردارند؛فقط سایه هستند. اگر عاشق کسی باشی، آنگاه تنها آن چهره باقی میماند. پس راه گریزی نداری. بامعشوق انسان به تمامی ناتوان میگردد؛ این رابه یادبسپار. هرگاه عاشق کسی باشی، احساس عجزکامل میکنی. دردعشق همین است: فردنمیتواند احساس کند که چه بکند. اومایل است همه کاربکند، میخواهد تمامی کائنات رابه معشوق ببخشد؛ اما نمیتواند. عشق بسیارعاجزاست وناتوان وهمنی ناتوانی زیبایی عشق است؛ زیرادراین ناتوانی است که تسلیم میشوی. ژان پل سارترمیگوید: دیگری جهنم است وحق بااوست. اودرست می گوید؛ زیرادیگر یبرای توفقط جهنم می آفریند. ولی همچنین او اشتباه میکند زیرااگراو بتواند جهنم باشد، میتواندبهشت هم باشد. اگرشهوانی زندگی کنی، دیگری جهنم است؛ چون تومیکوشی اورا به شیء تبدیل کنی. آنگاه اونیز سعی درتبدیل تو به شیء دارد واین یعنی آفرینش جهنم.
دراتاقت نشسته ای. نگهان احساس میکنی که کسی ازسوراخ کلیدتورادید میزند. بادقت ببین که چه اتفاقی می افتد. آیا احساس میکنی که تغییرکرده ای؟ وچراازاین دیدزدن خشمگین هستی؟ اوتورا به یک شیء تنزل داده. اوتوراتماشامیکند؛ اوازتو شیء ساخته است. لحظه ای پیش اوفاعل بود وتورازا سوراخ تماشا میکرد وحالا اوناگهان درحین عمل رسوا شده؛ اودرحین تماشاکردن تومورد تماشاقرارگرفته واینک اوخودیک شیء شده است.
وقتی کسی توراتماشامیکند، احساس میکنی آزادی توازبین رفته است. بهمین سبب تازمانیکه عاشق کسی نباشی، نمیتوانی به او خیره نگاه کنی. اگر عاشق نباشی، همان نگاه تیره، زشت وخشن خواهدبود. امااگر عاشق باشی، حتی نگاه خیره بسیارزیباست. آنگاه میتوانی عمیقاوارد چشمان دیگری شوی. تنها نگاه خیره عاشقان زیباست وگرنه خیره نگریستن زشت وناپسنداست. نگاه چیزی عمیق است. وقتی درحال عبورتورا ببینم، رابطه ای ایجادنمیشود. یاوقتی من عبورمیکنم وتومرا نگاه میکنی،درحین عبوربوده واشکالی ندارد. ولی اگرناگهان بایستی ومراوراندازکنی، آنگاه مکن احساس توهین میکنم. بهمین سبب پوشاک معنایافته است. چراکه تنها وقتی که کسی رادوست داری میتوانی به آسانی دربرابرش برهنه شوی؛ دیگری میتواند به تمام بدنت نگاه کند. اگرعاشق کسی باشی میتوانی بدون احساس برهنگی عریان شوی. حتی خودت مایلی عریان شوی، چون مایلی که این عشق دگرگون کننده، تمام بدنت رابه یک شخص تبدیل کند. وقتی دونفرعاشق باشند، رفته رفته، هردوغایب میشوند. یک وجودخالص باقی میماند؛ تنها یک اتصال ویگانگی. هنگامی که توسخت مجذوب دیگری هستی، سرور روی میدهد. وقتی موقعیتی راکه سرور درآن روی میدهد، شناختی، آنگاه میتواند درهمه جا روی دهد. اگربدانی کهتو نیستی وآگاهی ات باعشقی عمیق بسوی دیگری حرکت کرده باشد، به درختان، به آسمان، به ستارگان، به هرکس؛ وقتی که تمام آگاهی ات تورا ترک گفته وبه جهت دیگروبه حاشیه رفته باشد، درآن غیبت نفس، برکات نازل میشود.
Passionate) به یک شخص نگاه کنی، آن شخص به شیء تبدیل میشود. عشق همه چیزرایگانه میکند. به همین سبب بدون عشق، توهرگز احساس نمیکنی که شخص هستی. تازمانی که کسی عمیقا دوستت ندارد، هرگز احساس نخواهی کرد که موجودی یگانه هستی. توتنها یکی هستی درمیان جمع، فقط یک عدد، یک داده هستی. میتوان براحتی توراتغییرداد وجایگزین کرد.
منبع: مجله روانشناسی جامعه
اردیبهشت 1383
نویسنده: باگوان راجنیش
مراعاشقانه نگاه کن :
یادگار نظام خواه کارشناس تربیت بدنی وتندرستي شهرستان دالاهو اهل شهرستان گیلانغرب دهستان چله